جدول جو
جدول جو

معنی چهار زنی - جستجوی لغت در جدول جو

چهار زنی
چهار زانو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهار بند
تصویر چهار بند
دو مفصل دست یا آرنج و دو مفصل زانو، چهار مفصل، کنایه از دنیا و چهار عنصر
فرهنگ فارسی عمید
(چَ تَ)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. 64 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چَ گُ)
چهاریار. چهارکس که گزیده و منتخب بودند از دیگر مردم صدر اسلام و آن چهار خلفای راشدین باشند، یعنی ابوبکر و عمر و عثمان و علی (ع). (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِزَ)
کنایه از چهارعنصر است:
ننگری کاین چهارزن هموار
همی از هفت شوی چون زاید.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
قرار گرفتن روی زمین به کیفیتی که هر دو ساق پا به جانب داخل خم و با یکدیگر متقاطع گردند و سر زانوان بجانب بیرون متمایل باشد و کف پا در زیر آن ها واقع شود
فرهنگ لغت هوشیار
هر حیوانی که چهار پا (دو دست و دو پا) دارد و غالبا به اسب و الاغ و قاطر و شتر اطلاق شود، جمع چهار پایان
فرهنگ لغت هوشیار
توبره پشتی که چهار بند دارد و مسافران پیاده و روستاییان آنرا بپشت خود بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار بند
تصویر چهار بند
چهار مفصل دو مفصل دست (آرنج) و دو مفصل زانو، چهار عنصر، دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تراز شدن چهار گوشه ی بناسنگهایی که جهت تراز کردن در چهارگوشه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی خوراکی
فرهنگ گویش مازندرانی